جدول جو
جدول جو

معنی تکویر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تکویر کردن
(اِ دَ)
در عبارت ذیل ظاهراً از کوره گرفته است بر مبنای اتخاذ فعل از اسم: زیرا که ایشان آن کسی بودند که مالک شهر قم شدند وآنرا تکویر کردند و بارو کشیدند. (تاریخ قم ص 12)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ تَ دَ)
دورویگی کردن و نفاق کردن و مکر کردن و فریب دادن و غدر کردن و دروغ گفتن. (ناظم الاطباء). سخن دروغ را آرایش دادن. دروغی را راست نمودن:
اینجا بگاه نتوان تزویر شعر کردن
افسوس کرد نتوان بر شیر مرغزاری.
منوچهری.
گفت چه گوئید اندر مردی که نامۀ مزور از من به عبداﷲ خزاعی برده است و بر من تزویر کرده از بهر فائدۀ خویش. (تاریخ بخارا) :
خواهند جماعتی که تزویر کنند
از حیله طریق شرع تغییر کنند.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 903).
از سر زلف تو، همه هیچ بود
هرچه دلم حیله و تزویر کرد.
عطار.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نَ نِ گَ دَ / نَ گَ دَ)
صورت کشیدن و نقش کردن. (ناظم الاطباء) :
شمس در خارج اگرچه هست فرد
مثل او هم می توان تصویر کرد.
مولوی.
خیال قد تو در آبگیر دیدۀ من
بجای هر مژه سروی همی کند تصویر.
نجیب الدین جربادقانی (از آنندراج).
آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم.
حافظ.
مصوری که شبیه ترا کند تصویر
ز خامه اش سرانگشت در دهان ماند.
صائب (از آنندراج).
، به خیال آوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تصور کردن:
بجز این هرچه کیمیا گویند
آن سخن مشنو و مکن تصویر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 888).
گر کام دل از زمانه تصویر کنی
بیفایده خود را ز غمان سیر کنی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ دَ)
خجل و شرمگین نمودن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشویر شود
لغت نامه دهخدا
(بِ جَ رِ حَق ق / حَ پَ / پِ وَ تَ)
اﷲاکبر، اﷲاکبر گفتن. خدای را به بزرگی یاد کردن: بتن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان و پیادگان و تکبیر کردند. (تاریخ بیهقی). رجوع به تکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ تَ)
به بیدینی نسبت کردن. (ناظم الاطباء). به کفر منسوب کردن کسی را. کافر خواندن کسی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تکفیر میکنند.
حافظ.
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزویر کردن
تصویر تزویر کردن
دو رویی کردن، ربویدن، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر کردن
تصویر تکدیر کردن
توبیخ کردن مقابل تقدیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
زیاد بعمل آوردن بسیار کردن افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریر کردن
تصویر تحریر کردن
نگاشتن، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغییر کردن
تصویر تغییر کردن
دگرگون شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاثیر کردن
تصویر تاثیر کردن
هناییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر کسی درخواب دید تکبیر می کرد، دلیل که ازشر دشمنان ایمن شود و در خیرات بر وی گشاده شود. محمد بن سیرین
دیدن تکبیر کردن در خواب بر چهار وجه است. اول: ایمنی از دشمن. دوم: رستگاری از بلا و فتنه. سوم: خیر و برکت. چهارم: گشایش کارهای بسته.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
إعادة إنتاجٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
Duplicate, Propagate, Replicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
dupliquer, propager, répliquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicar, propagar, replicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
дублировать , распространять , реплицировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplizieren, verbreiten, replizieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
дублювати , поширювати , реплікувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplikować, rozprzestrzeniać, replikować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
复制 , 传播
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicar, propagar, replicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
অনুলিপি করা , প্রচার করা , অনুলিপি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
نقل کرنا , پھیلانا , نقل کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
kunakili, kueneza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
kopyalamak, yaymak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
복제하다 , 전파하다 , 복제하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
複製する , 広める
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
לשכפל , להפיץ , לשכפל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicare, propagare, replicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
menggandakan, menyebarkan, mereplikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
ทำซ้ำ , แพร่กระจาย , ทำซ้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
dupliceren, verspreiden, repliceren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
दोहराना , फैलाना , पुनरावृत्ति करना
دیکشنری فارسی به هندی